شعری از حسین قلی خان خطایی دهاقانی جد بنده

ساخت وبلاگ
عرق ز روی تو زیر حجاب لرزد و ریزد

چو شبنمی که به گل ز آفتاب لرزد و ریزد

فدای چشم تو ساقی مریز باده به مستی

گشا دو دیده که ترسم شراب لرزد و ریزد

من از حساب بلرزم از اینکه روز قیامت

تن من از گنه بی حساب لرزد و ریزد

خراب خانه ات ای محتسب چرا شکنی خم

ببین که باده ز ظلمت چو آب لرزد و ریزد

سخن ز کبک بپرس ای که چنگ باز ندیدی

که چون پرش ز نهیب عقاب لرزد و ریزد

چگونه تاب به بیداری آورد دل شیدا

که گر وصال تو بیند به خواب لرزد و ریزد

بتا به پیکر ماهت کتان مپوش بهاران

کت آن کتان به بر ماهتاب لرزد و ریزد

گر آفتاب جمال تو را ستاره نظاره

کند ز چرخ چو تیر شهاب لرزد و ریزد

سهیل عشق بشیر ار زند چو ثور به بلغار

چو زرد نی ز یراقان به غاب لرزد و ریزد

رحم به شکل تو حوری نبسته نقش جنین را

که چون تو نطفه ای از پشت باب لرزد و ریزد

لعاب شهد که زنبور نحل آورد از دم

ز شرم لعل تو شهد مذاب لرزد و ریزد

ز شوق گردن و گوش تو لعل و لوءلوء لالا

ز تاج خسرو مالک رقاب لرزد و ریزد

ز رشک حلقۀ زلفت که خون فکنده به نافه

به ناف آهوی چین مشک ناب لرزد و ریزد

مکن خیال گل ای باد صبح و برقع او را

مبر تو دست که بند نقاب لرزد و ریزد

مگر دو کاسۀ پرخون شده است دیده و اشکم

بر آن دو کاسه به شکل حباب لرزد و ریزد

حریف بین که ز ذوق سوال گوید و گرید

سرشک بین که ز شوق جواب لرزد و ریزد

به خاک شاه نجف بوسه زن به صدق خطایی

که صد گناه تو از یک ثواب لرزد و ریزد


برچسب‌ها: خطایی, حسین قلی خان, لرزد و ریزد موج های تاریک بخش دوم...
ما را در سایت موج های تاریک بخش دوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kasra-salvatore بازدید : 120 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 3:23